دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 118257
تعداد نوشته ها : 59
تعداد نظرات : 6
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

سلام

با آرزوي شادي براي همه

 

شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بيدار شو

كم غذا بخور نرمش كن. بدو.

 زير بارون راه برو. گلوله برفي درست كن

هر چند وقت يك بار نقاشي بكش

در حمام آواز بخوان و كمي آب بازي كن

سفيد بپوش. آب نبات چوبي ليس بزن

بستني قيفي بخور . به كوچكتر ها سلام كن

شعر بخوان. نامه ي كوتاه بنويس

زير جمله هاي خوبي كه تو كتاب ها هست خط بكش

به دوست هاي قديميت تلفن بزن

شمال برو. شنا كن

هفت تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بكن

خواب ببين

براي ديگران چاي دم كن شعر بخوان. بدو. چاي بخور و

جوراب هاي رنگي بپوش

مادرت رو بغل كن. مادرت رو ببوس. مادرت رو بو كن

به پدرت احترام بذار و حرفاش رو گوش كن

دنبال بازي كن. اگر نشد وسطي بازي كن

به برگ درخت ها دقت كن. به بال پروانه ها دقت كن

قاصدك ها رو بگير و فوت كن. خواب ببين

از خواب هاي بد بپر و آب بخور

بسم الله الرحمن الرحيم بگو

به باغ وحش برو. چرخ و فلك سوار شو. پشمك بخور

كوه برو. هرجا خسته شدي يك كم ديگه هم ادامه بده

خواب هات رو تعريف نكن. خواب هات رو بنويس

بخند. چشم هات رو روي هم بگذار. شعر بخون. سپيد بپوش

 شيريني بخر. با بچه ها توژ بازي كن. براي خودت برنامه بريز

قبل از خواب موهات رو شانه كن. به سر خودت دستي بكش

خودت رو دوست داشته باش. براي خودت دعا كن

براي خودت دعا كن كه آرام باشي

وقتي توفان مي آيد، تو همچنان آرام باشي

تا توفان از آرامش تو آرام بگيرد

براي خودت دعا كن تا صبور باشي

آنقدر صبور باشي تا بالاخره ابرهاي سياه آسمون كنار بروند و خورشيد دوباره بتابد

براي خودت دعا كن تا خورشيد را بهتر بشناسي بتواني هم صحبتش باشي و صبح

ها برايش نان تازه بگيري

براي خودت دعا كن كه سر سفره ي خورشيد بنشيني و چاي آسماني بنوشي

براي خودت دعا كن تا همه ي شب هايت ماه داشته باشد؛ 

چون در تاريكي محض راه رفتن خيلي خطرناك است 

ماه چراغ كوچكي است كه روشن شده تا جلوي پايت را ببيني

براي خودت دعا كن تا هميشه جلوي پايت را ببيني؛ آخر راهي را كه بايد بروي

خيلي طولاني است. خيلي چاله چوله دارد؛ دام هاي زيادي در آن پهن شده است

و باريكه هاي خطرناكي دارد؛ پر از گردنه هاي حيران و سنگلاخ هاي برف گير

است

براي خودت دعا كن تا پاهايت خسته نشوند و بتواني راه بيايي

چون هر جاي راه بايستي مرده اي و مرگي كه شكل نفس نكشيدن به سراغ آدم

بيايد، خيلي دردناك است

هيچ وقت خودت را به مردن نزن

براي خودت دعا كن كه زنده بماني. زنده ماندن چند راه حل ساده دارد

براي اينكه زنده بماني نبايد بگذاري كه هيچ وقت بيشتر از چيزي كه نياز داري بخوابي

بايد هميشه با خدا در تماس باشي تا به تو بيداري بدهد. بيداري هايي

آميخته با روشنايي، صدا، نور، حركت

تو بايد از خداوند شادماني طلب كني. هميشه سهمت را بخواه و بيشتر از آن

چه كه به تو شادماني ارزاني مي شود در دنيا شادماني بيافرين تا ديگران هم سهمشان را بگيرن

براي اينكه زنده بماني بايد درست نفس بكشي و نگذاري هيچ چيز ي سينه ات را آلوده كند

براي اينكه زنده بماني بايد حواست به قلبت باشد

هرچند وقت يكبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از آنها بخواه قلبت را

معاينه كنند. دريچه هايش را، ورودي ها و خروجي هايش را و ببينند به اندازه ي كافي ذخيره شادماني در قلبت داري  يا نه

اگر ذخيره ي شادماني هايت دارد تمام مي شود بايد بروي پشت پنجره و به آسمان نگاه كني. آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه كن تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود؛

آن وقت صدايش كن؛

به نام صدايش كن؛

او حتماً برمي گردد و به تو نگاه مي كند و از تو ميپرسد كه چه مي خواهي؟؟

تو صريح و ساده و رك بگو

هر چيزي كه مي خواهي از خدا بخواه. خدا هيچ چيز خوبي را از تو دريغ نمي كند

شادمان باش. او به تو زندگي بخشيده است و كمكت مي كند كه زنده بماني.

از او كمك بگير...

از او بخواه به تو نفس , پشمك, چرخ و فلك , قدم زدن,

 كوه, سنگ, دريا, شعر, درخت,

 تاب, بستني,

 سجاده, اشك, حوض, شنا

, راه, توپ, دوچرخه,

 دوست, آلبالو, لبخند, دويدن و عشق بدهد...

آنوقت قدر همه ي اينها را بدان و آنقدر زندگيت را ادامه بده كه زندگي از اينكه زنده هستي به خودش ببالد

ديگران را فراموش نكن

دسته ها :

سلام

بالاخره ماه صفر تموم شد

خدار و شكر به خير گذشت ...

فرارسيدن ماه ربيع الاول بر همگان مبارك باشه

در پناه حق

دسته ها :

سلام

امشب شب 21 ماه مبارك رمضان شب شهادت اميرالمومنين عليه السلام است كه به همه شما تسليت و تعزيت عرض مي نمايم .

امشب به روايتي شب قدر است كه از هزار ماه برتر است .

از همه دوستان التماس دعا دارم

شب قدراست ومن قدري ندارم

چه سازم توشه قبري ندارم

شب قدر است ومن كاري نكردم

امام خويش را ياري نكردم

شب قدراست و احسان حق كو؟

كرامت هاي بي پايان حق كو؟

خدايا طاقت دوزخ ندارم

كه من امنيت از برزخ ندارم

تولطفت را به من ابرازكردي

درغفران به رويم باز كردي

*****

شب قدر است و من تنها تر از پيش                      پشيمان از تمام كرده ي خويش

*****

شب قدر است و من قدري ندارم، چه سازم توشه قبري ندارم.... مبادا ليله القدرت سرآيد،.... گنه بر ناله ام افزون‌تر آيد....... مبادا ماه تو پايان پذيرد،... ولي اين بنده‌ات سامان نگيرد.... الهي العفو....

******

امشب اين دل ياد مولا مي‌كند
ليلة القدر است و احيا مي‌كند
بشنو اي گوش دل‌ها بي صدا
نغمه فزت و رب الكعبه را
دسته ها :


مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْعَبْدَ إِلاَّ الْمَوْلَى‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمَالِكُ وَ أَنَا الْمَمْلُوكُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَمْلُوكَ إِلاَّ الْمَالِكُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْعَزِيزُ وَ أَنَا الذَّلِيلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الذَّلِيلَ إِلاَّ الْعَزِيزُ

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ إِلاَّ الْخَالِقُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْعَظِيمُ وَ أَنَا الْحَقِيرُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْحَقِيرَ إِلاَّ الْعَظِيمُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْقَوِيُّ وَ أَنَا الضَّعِيفُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الضَّعِيفَ إِلاَّ الْقَوِيُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْغَنِيُّ وَ أَنَا الْفَقِيرُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْفَقِيرَ إِلاَّ الْغَنِيُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمُعْطِي وَ أَنَا السَّائِلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ السَّائِلَ إِلاَّ الْمُعْطِي‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْحَيُّ وَ أَنَا الْمَيِّتُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَيِّتَ إِلاَّ الْحَيُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْبَاقِي وَ أَنَا الْفَانِي وَ هَلْ يَرْحَمُ الْفَانِيَ إِلاَّ الْبَاقِي‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الدَّائِمُ وَ أَنَا الزَّائِلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الزَّائِلَ إِلاَّ الدَّائِمُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الرَّازِقُ وَ أَنَا الْمَرْزُوقُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَرْزُوقَ إِلاَّ الرَّازِقُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْجَوَادُ وَ أَنَا الْبَخِيلُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْبَخِيلَ إِلاَّ الْجَوَادُ

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمُعَافِي وَ أَنَا الْمُبْتَلَى وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمُبْتَلَى إِلاَّ الْمُعَافِي‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْكَبِيرُ وَ أَنَا الصَّغِيرُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الصَّغِيرَ إِلاَّ الْكَبِيرُ

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْهَادِي وَ أَنَا الضَّالُّ وَ هَلْ يَرْحَمُ الضَّالَّ إِلاَّ الْهَادِي‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الرَّحْمَنُ وَ أَنَا الْمَرْحُومُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَرْحُومَ إِلاَّ الرَّحْمَنُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ السُّلْطَانُ وَ أَنَا الْمُمْتَحَنُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمُمْتَحَنَ إِلاَّ السُّلْطَانُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الدَّلِيلُ وَ أَنَا الْمُتَحَيِّرُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمُتَحَيِّرَ إِلاَّ الدَّلِيلُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْغَفُورُ وَ أَنَا الْمُذْنِبُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمُذْنِبَ إِلاَّ الْغَفُورُ

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْغَالِبُ وَ أَنَا الْمَغْلُوبُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَغْلُوبَ إِلاَّ الْغَالِبُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْمَرْبُوبُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَرْبُوبَ إِلاَّ الرَّبُ‏

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ أَنْتَ الْمُتَكَبِّرُ وَ أَنَا الْخَاشِعُ وَ هَلْ يَرْحَمُ الْخَاشِعَ إِلاَّ الْمُتَكَبِّرُ

مَوْلاَيَ يَا مَوْلاَيَ ارْحَمْنِي بِرَحْمَتِكَ وَ ارْضَ عَنِّي بِجُودِكَ وَ كَرَمِكَ وَ فَضْلِكَ‏

يَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ وَ الطَّوْلِ وَ الاِمْتِنَانِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏


اى آقاى من اى آقاى من تويى مولاى من و من بنده توام و آيا در حق بنده جز مولايش كه ترحم خواهد كرد؟



اى آقاى من اى آقاى من تويى مالك وجود من و من مملوك توام و آيا در حق مملوك جز مالكش كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى با عزت و اقتدار و من بنده ذليلم و آيا در حق شخص ذليل جز ذات با عزت و اقتدار كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى آفريننده من و من مخلوق توام و آيا در حق مخلوق جز آفريننده او كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى خداى بزرگ و من بنده حقير ناچيز و آيا در حق بنده ناچيزى جز خداى بزرگ كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى قوى و توانا و من ضعيف و ناتوان و آيا در حق ضعيفى ناتوان جز شخص قوى توانا كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى بى‏نياز و من فقير و آيا در حق فقيرى محتاج جز غنى بى‏نياز كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى عطا بخش سائلان و من به درگاهت سائلم و آيا در حق سائل جز عطا بخشنده كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى زنده ابدى و من مرده بى‏روح و آيا در حق مرده‏اى بى‏روح جز زنده ابدى كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى وجود باقى و من مخلوقى تباه و فانى و نابودم و آيا در حق فانى نابود شدنى جز ذات باقى سرمدى كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى موجود دايم ازلى و من موجودى زوال پذير و آيا در حق موجودى زوال پذير جز ذات دايم ازلى كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى روزى دهنده خلق و من روزى خواهم و آيا در حق روزى‏خواهان جز رازق و روزى دهنده خلق كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى صاحب جود و احسان و من بخيل و آيا در حق بخيل جز شخص با جود و احسان كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى عافيت بخش و شفا بخش و من مبتلا و آيا در حق مبتلا جز عافيت و شفا بخش كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى خداى بزرگ و من بنده كوچك و آيا در حق بنده صغيرى جز خداى بزرگ كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى رهنماى خلق و من بنده گمراه و آيا در حق بنده گمراه جز رهنماى عالم كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى خداى بخشاينده و من بنده قابل ترحم و بخشش و آيا در حق بنده قابل بخشش جز خداى بخشاينده كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى سلطان و من بنده امتحان شده و آيا در حق بنده امتحان شده جز سلطان عالم كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى رهبر و دليل و من متحير و سرگردان و آيا در حق متحير سرگردان جز دليل و رهبر كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى خداى غفور آمرزنده و من بنده گنهكار و آيا در حق بنده گنهكار جز خداى غفور كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى خداى غالب و قاهر و من بنده عاجز مغلوب و آيا در حق بنده مغلوب مقهور جز خداى غالب قاهر كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى پروردگار پرورنده خلق و من‏مربوب و پرورش يافته توام و آيا در حق مربوبى جز آنكه پروردگار اوست كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من تويى خداى با كبريا و بزرگى و من بنده فروتن و عاجز و آيا در حق بنده عاجز فروتن جز خداى باكبرياى بزرگ كه ترحم خواهد كرد؟


اى آقاى من اى آقاى من برحمتت ترحم كن و به جود و كرمت و فضل و احسانت از من راضى و خشنود باش

اى خداى صاحب جود و احسان و فضل و نعمت به حق رحمتت اى مهربانترين مهربانان عالم

دسته ها :

بسم الله الرحمن الرحيم


اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ مَالٌ وَ لاَ بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ‏
پروردگارا من از تو درخواست ايمنى مى‏كنم آن روز سختى كه مال و فرزند هيچ نفع نبخشد و چيزى جز آنكه با قلب پاك و سالم حضور خدا آيد سود ندهد


وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً
اى خدا من از تو درخواست ايمنى مى‏كنم آن روز سختى كه ظالم از پشيمانى و حسرت انگشت به دندان مى‏خايد و مى‏گويد اى كاش من با رسول حق راه طاعت پيش مى‏گرفتم


وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَ الْأَقْدَامِ‏

و از تو درخواست ايمنى مى‏كنم آن روز سختى كه گنهكاران به سيمايشان شناخته مى‏شوند كه پس موى پيشانى آنها را با پايهاشان بگيرند


وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لاَ يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لاَ مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌ‏

و از تو درخواست ايمنى مى‏كنم در روز سختى كه نه پدرى به جاى فرزند و نه فرزندى به جاى پدر جزا و كيفر شود و البته آن روز وعده خدا حق و حقيقت است


وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

و از تو درخواست ايمنى مى‏كنم در روز سختى كه مردم ظالم ستمگر را عذرخواهى سود نبخشد و بر آنان لعن و منزلگاه بد است


وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ لاَ تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئًا وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ‏

و از تو درخواست ايمنى مى‏كنم در روز سختى كه هيچكس را قدرت بر كس ديگر نيست و فرمان در آن روز خاص خداست


وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ‏

و از تو درخواست ايمنى مى‏كنم در روز سختى‏كه هر شخص از برادر و مادر و پدر و زن و فرزندانش مى‏گريزد


لِكُلِّ امْرِى‏ءٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ‏

كه هر كس در آن روز توجه به كار خويش از غيرش بى‏نياز دارد


وَ أَسْأَلُكَ الْأَمَانَ يَوْمَ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ‏
و از تو درخواست ايمنى مى‏كنم در روزى كه كافر بدكار آرزو كند كه اى كاش توانستى فرزندانش را فداى خود سازد و از عذاب برهد و هم زن و برادر


وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ كَلاَّ إِنَّهَا لَظَى نَزَّاعَةً لِلشَّوَى‏

و قبيله‏اش كه هميشه بحمايتش برمى‏خواستند و هر كه در روى زمين است همه را فداى خود گرداند تا از عذاب نجات يابد و هرگز نجات نخواهد يافت كه آتش دوزخ بر او شعله‏ور است تا سر و صورت و اندامش پاك بسوزد

دسته ها :

http://img.tebyan.net/big/1383/08/114177160749791461497223910013442201104146.jpg

ايام سوگواري مولي المتقين اميرالمومنان علي عليه السلام تسليت و تعزيت باد

التماس دعا

دسته ها :

اما بعد ،

تو بر اجلت پيشي نخواهي گرفت و آنچه روزي تو نيست به تواش ندهند و بدان كه دنيا دو روز است : روزي به سود تو و روزي به زيان تو .

و دنيا سرايي است كه پيوسته دست به دست مي گردد .

آن چه از آن تو باشد ،

سرانجام ،

به تو خواهد رسيد ،

هر چند ،

ناتوان باشي و آنچه به زيان توست ،

دفعش نتواني كرد ،

هر چند ،

نيرومند باشي .

72 . نهج البلاغه

دسته ها :

... ولي خداوند بندگانش را به گونه گونه سختي مي آزمايد و به انواع مجاهدتها به بندگي وا مي دارد . و به كارهاي ناخوش آيند امتحان مي كند تا تكبر و خودپسندي را از دلهايشان بيرون كند و خواري و فروتني را جانشين آن سازد . اينهاست درهايي كه به عوالم فضل و احسان گشوده مي شود و سببهايي مهيا براي آنكه بندگانش را بيامرزد و گناهانشان ببخشايد .

خدا را ، بترسيد از تبهكاري در اين جهان و كيفر ستمگري د رآن جهان ، و از سرانجام بد خود خودخواهي و خودپسندي كه دام بزرگ ابليش است . حيله و مكر او بر دلها چنگ مي افكند ، آنسان ، كه زهر كشنده . او در كار خود ناتوان نگردد و در كشتن ، شمشيرش خطا نكند و كس را از فريب خود مجال رهايي ندهد ، خواه عالمي باشد ، به سبب عملش يا بينوايي باشد ، در جامۀ كهنه اش .

خداوند بندگان مؤمن خود را از دامهاي شيطان نگه مي دارد ، به نمازها و زكاتها و مجاهدتها در گرفتن روزه در روزهايي كه واجب است . تا جسمشان آرامش يابد و در ديدگانشان خشوع آشكار شود و در نفسهايشان فروتني پديد آيد . و آتش شهوت در دلهاشان فروكش كند و كبر و نخوت از آنان دور شود . زيرا در نماز است كه به تواضع چهره هاي نيكو به خاك مي آلايند و براي اظهار خردي ، اعضا و جوارح بر زمين مي سايند و شكمها در روزه داري ، از روي خضوع ، به پشت مي چسبند . و در زكات است كه ثمرات زمين و غير آن به مستمندان و مسكينان داده مي شود .

.

.

.

حكايت عجيب پيامبر (ص) و درخت از خطبه 234 نهج البلاغه

من با آن حضرت ( صلي الله عليه و آله ) بودم كه گروهي از بزرگان قريش بيامدند و گفتند : يا محمد تو ادعاي بزرگي كرده اي كه نه پدرانت چنان كرده بودند و نه يكي از خاندانت . ما از تو چيزي مي خواهيم كه اگر بپذيري و به ما نشان بدهي ، دانيم كه تو پيامبر و فرستادۀ او هستي و اگر نكني دانيم كه جادوگر و دروغگويي . پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) پرسيد : چه مي خواهيد ، گفتند : اين درخت را فراخوان تا از ريشه به در آيد و بيايد و پيش روي تو بايستد . پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) گفت : خدا بر هر كاري تواناست . آيا اگر خدا براي شما چنين كند ، ايمان مي آوريد و به حق شهادت مي دهيد ؟ گفتند : آري ، گفت : اكنون هر چه خواسته ايد به شما نشان خوام داد . ولي مي دانم كه به راه خير باز نمي گرديد .

... سپس گفت : اي درخت ، اگر به خدا و روز جزا ايمان داري و مي داني كه پيامبر خدا هستم ، به اذن خداي از ريشه درآي و بيا و در برابر من بايست .

سوگند به كسي كه او را به رسالت مبعوث داشته ، درخت از جاي برآمد و بيامد . آوازي سخت داشت و چون پرندگان بال زنان بيامد و در برابر رسول الله ( صلي الله عليه و آله ) بايستاد و ش اخه هاي بالاي خود را بر رسول الله (ص) سايبان ساخت و يكي از شاخه هايش را بر شانۀ من نهاد كه در طرف راست آن حضرت (ص) بودم .

مردم به آن نگريستند و از روي بلندي گرايي و گردنكشي گفتند : اكنون فرمانش ده كه نيمي از آن نزد تو و آن نيم ديگر برجاي بماند . پيامبر (ص) فرمان داد . نيمي از درخت با رفتاري عجيب و آوازي بلند تر ، نزد او آمد . آن قدر كه نزديك بود به گرد او پيچيده شود . آنها از روي كبر و سركشي گفتند : حال بفرماي تا به نيم ديگر خود ملحق شود . پس پيامبر (ص) امر فرمود و درخت بازگشت . من گفتم : لا اله الا الله . من نخستين كسي هستم كه به تو ايمان آورده ام . اي رسول خدا و نخستين كسي هستم كه گواهي مي دهم كه به امر خداي تعالي براي تصديق نبوت تو و ارج نهادن بر سخن تو ، درخت چه كرد .

همۀ آن قوم گفتند كه اين مرد جادوگري دروغگوست . شگفت جادوگري و در جادوگري چه سبك دست . آنها گفتند : آيا جز همانند اين [ مقصودشان من بودم ] كسي تو را در كارت تصديق مي كند ؟

 

من از قومي هستم كه ملامت هيچ ملالتگري آنان را از راه خداي باز نمي دارد . چهرۀ آنان چهرۀ راستگويان است و سخنشان سخن نيكان . شب را به عبادت بيدارند و روز ها ، مردم را چراغ هدايت اند . چنگ در ريسمان قرآن زده اند و سنتهاي خدا و سنتهاي پيامبرش را زنده نگه مي دارند . نه گردنكشي مي كنند و نه برتري مي فروشند . از نادرستي و تبهكاري به دورند . دلهايشان در بهشت است و تنهايشان در كار عبادت .

دسته ها :

به پيامبر خود (صلي الله عليه و آله ) ، آن نيكوترين و پاكيزه ترين مردم اقتدا كن كه او بهترين مقتداست براي هر كس كه به او تأسي جويد و شايسته ترين انتساب ، انتساب اوست .

نيكوترين بندگان نزد در خدا ، بنده اي است كه به پيامبرش اقتدا كند و از پي او رود .

رسول الله  (صلي الله عليه و آله ) خوردنش اندك و به قدر ضرورت بود . به اين دنيا به گوشۀ چشمي ننگريست . پهلوهايش از همۀ مردم لاغرتر بود و شكمش از همه خاليتر ، دنيا بر او عرضه شد و او از پذيرفتنش ابا كرد و مي دانست كه خداي سبحان چه چيز را دشمن مي دارد تا او نيز آن را دشمن دارد يا چه چيز را حقير شمرده تا او نيز حقيرش شمارد و چه چيز را خرد و بيمقدار دانسته او نيز بيمقدارش داند . اگر چيزي را كه خدا و پيامبرش دشمن داشته اند ، دوست انگاريم يا چيزي را كه آن دو حقير شمرده اند ، بزرگ پنداريم ، براي سركشي از فرمان خدا و مخالفت با اوامر او ، همين ما را بس . رسول الله  (صلي الله عليه و آله ) بر روي زمين غذا مي خورد و چون ب ندگان مي نشست و پارگي كفشش را ، خود به دست خود مي دوخت و جامه اش را ، خود ، به دست خود وصله مي زد . بر خر بي پالان سوار مي شد و بسا كسي را هم بر ترك خود مي نشاند .

پرده اي بر در خانه اش آويخته بودند و بر آن نقش و نگاري چند ، به يكي از زنانش گفت : اي زن ، اين پرده را از جلو چشمم دور كن . زيرا ، هر گاه ، بدان مي نگرم به ياد دنيا و زيورها و زينتهايش مي افتم . رسول الله  (صلي الله عليه و آله ) به دل از دنيا اعراض كرده بود و ياد دنيا را در وجود خود ميرانده بود و دوست داشت كه زينت دنيا را از برابر چشم خود دور كند تا مبادا چيزي از آن برگيرد . و دنيا را پايدار نمي دانست  و در آن اميد درنگ نداشت ...

.

.

.

بايد آن را كه ديدۀ بصيرت است از روي خرد ببيند كه آيا خداي تعالي محمد (صلي الله عليه و آله ) را ، با چنين روش و سيرتي كه داشت ، گرامي داشته يا خوار و حقيرش كرده .

اگر بگويد كه خوار و حقيرش كرده ، سوگند به خداي بزرگ كه دروغ مي گويد و بهتاني بزرگ مي زند و اگر بگويد ، گراميش داشته ، پس بداند كه خداوند ديگران را تحقير كرده كه دنيا را به آنان ارزاني داشته ، در حالي كه آن را از مقربترين مقربان خود دور ساخته است . پس هر كه ، بايد به پيامبرش تأسّي جويد و پاي بر جاي او نهد و از هر جا كه او داخل شده داخل شود ، اگر نه از هلاكت ايمن نباشد .

گوشه هايي از خطبه 159 نهج البلاغه

دسته ها :

آن گاه خداي تعالي براي زيستن در آسمانهايش و ، معمور ساختن آسمان برين ، خلقي بديع ، يعني ملايكه را آفريد . و راههاي گشادۀ آسمان را از آنان بينباشت . و فضاهاي گشادۀ آسمان را به آنان پر نمود . آواز تسبيح آنان در فضاي قدس الهي و آن سوي حجابها و پرده سراهاي مجد و عظمت ، طنين افكند . و فراسوي اين آوازهايي كه گوش را كر مي كنند ، انواري است كه ديده ها را طاقت نگريستن در آنها نيست ، پس خيره در جاي خود بماند كه پاي از حد خود فراتر نهادن نتواند .

ملايكه را خداي سبحان صورتها و اندازه هاي گونه گون بيافريد . بالهايي دارند و ، تسبيح گويان ، عظمت و عزّت او را مي ستايند . آنان هيچيك از آفريدگان خداي تعالي را به خود نسبت نمي دهند و مدعي چيزي كه تنها خداي تعالي توان آفريدنش را دارد نخواهند بود . « بندگاني بزرگوارند كه در سخن بر او پيشي نگيرند و به فرمان او كار مي كنند - سورۀ 21 ، آيات 26 و 27 »

آنها را درجت و منزلتي كه دارند ، امينان وحي خويش گردانيد و ودايع اوامر و نواهي خود بر دوشآنها نهاد تا به پيامبرانش برسانند . ملايكه ها را از آلايش ترديدها و شبهه ها دور نگه داشت و از ايشان كسي نيست كه بخواهد بر خلاف رضاي او كاري كند . آنان را ياري نمود و دلهايشان به تواضع آشنا ساخت و خشوع و آرامش بخشيد.  اداي حمد وسپاس خود برآنها آسان گردانيد و برايشان نشانه هاي روشن بر پاي داشت كه راه يكتا پرستي او بيابند و بار گناهان بر دوشهايشان سنگيني نكند و در پي هم آمدن شبها و روزها در آنان دگرگوني پديد نياورد . ايمان استوارشان را تبرهاي شك و ترديد هدف قرار ندهد و يقين محكمشان ، دستخوش ظن و گمان نشود . در ميانشان آتش حسد و كينه افروخته نگردد . آن حيرت و سرگشتگي كه رباينده و نابودكنندۀ شناخت خداوند است ، از ايشان بدور است . عظمت و هيبت جلال الهي در درون سينه هايشان جاي گرفته ، وسوسه ها را طمع آن نيست كه بر افكار و انديشه هاييشان مسلّط گردد .

 گروهي از ملايكه هستند ، كه در درون ابرهاي باران زاي و بر سر كوههاي بلند و در ميان تاريكيهايي ، كه مردمان راه خود در آنها گم مي كنند ، جاي گرفته اند . بعضي از ايشان پاهايشان زمين را سفته است و به فروترين طبقات آن رسيده و چون پرچمهاي سفيدي در درون هوا و فضاي خالي پيدايند . بادي خوشبو در زير قدمهايشان هست كه ، آنها را در همان جاي كه رسيده اند ، نگاه داشته است .

عبادت و بندگي خدا از هر كار ديگرشان باز داشته و حقيقت ايمان سبب شناخت ميان آنها و خدايشان گرديده ، كه آنان را با خدايشان پيوند داده است . اين يقين و باور توجه آنان را از ديگران منصرف ساخته و از شدت شوق همۀ توجهشان به خداست .

هر چه خواهند از او خواهند و از ديگري توقع هيچ چيز ندارند .

حلاوت معرفت او را چشيده اند و از جام محبت او نوشيده اند و خوف خدا در اعماق دلشان ريشه دوانيده و در اثر عبادت بسيار پشتشان خميده شده است . شوق و رغبتشان به ذات احديت ، سبب نقصان در تضرع و زاريشان نشده و قرب منزلتشان ريسمان خشوع از گردنهاشان نگشوده .

خودپسندي سبب آن نشده كه عبادات خود بسيار شمارند و فراواني خضوع و زاري به درگاه خداوندي ، موجب آن نگرديده كه حسنات خود را بزرگ به حساب آورند . در عبادت مجاهدت كرده اند ملول و مانده نشده اند و شوق و رغبتشان كاستي نيافته . آري ، شوق و رغبتشان كاستي نيافته تا از اميد خود به پروردگارشان بكاهند . مناجاتها و رازها و نيازها به درگاه خداوند زبانشان را خشك نساخته و هيچ كار ديگري آنان را به خود مشغول نداشته تا فريادخواهي و راز و نيازشان با خداوندشان به خاموشي گرايد . اطاعت پروردگار را صف كشيده اند و شانه به شانه داده اند و هرگز در انديشۀ استراحت نبوده اند تا شانه از زير بار فرمان الهي خالي كنند يا در عبادت قصو ورزند يا بر عزم و سعي آنها گرد فراموشي و غفلت نشيند . فريب شهوات و اميال بر همتشان اثر نگذارد

دادار عرش ذخيرۀ ايام فاقه و مستمندي آنهاست . هنگامي كه ديگران روي به درگاه بندگان نهند ، شوق و رغبت ايشان به درگاه خداست .

پرستش او را پاياني نمي شناسند و آنچه آنان را به طاعت و بندگي حق مشغول داشته ، اشتياق عبادت است كه در دلهايشان جاي كرده و سرچشمۀ آنان اميد به رحمت و بخشايش اوست و ترس از عذاب اوست كه هيچ گاه از آنان جدا نشود . آن چه سبب خوف آنها از خداست هيچگاه منقطع نگردد ، كه از كوشش در طاعت باز ايستند و آزمندي گرفتارشان نساختهتا سعي و كوشش بر امور دنيوي را بر جد و جهد در امر آخرت برگزينند . اعمال و عبادات خود را بزرگ نمي شمارند كه اگر بزرگ مي شمردند ، اميد به پاداش آن ، خوف خدا را از دلهايشان مي زدود .

شيطان بر ايشان غلبه نيافته تا دربارۀ خداوندشان اختلاف پديد آيد . و چون در ميانشان هيچگاه نزاعي در نگيرد ، كارشان به جدايي و تفرقه نكشد . حسد و كينه توزي بر آنها غلبه ندارد و شك و ترديد ها در امر دين موجب آن نگرديده كه گروه گروه و فرقه فرقه گردند . و اختلاف همتها و مقصد ها سبب تقسيم آن ها به جماعات گوناگون نشده است .

آنان اسير ايمان خويش اند . عدول از حق و سستي در عبادات آنها را از ايمانشان جدا نساخته . در طبقات آسمان حتي جايي به قدر پوستي نيست كه از ملايكه خالي باشد . در هر جا ملكي هست يا در حال سجده يا اگر در حال سجده نباشد در تلاش و كوشش عبادت پروردگار . بر اثر بسياري اطاعت پروردگار ، بر علم و يقين خويش بيفزايند و عزّت پروردگار عظمت او را در دلهايشان افزون سازد .

  گوشه هايي از خطبه 90 نهج البلاغه

خدايا كمك كن بندۀ خوبي برات باشيم ...

دسته ها :
X